کسی که نه میشناختمش و نه تا الان اصلا اسمش رو شنیده بودم.
خب بسم الله
مسافرت بودیم ( شهر زیبای خوانسار استان اصفهان) داشتم توی کانال خبری یک سری اخبار رو میخوندم تا مهارت خودم رو توی خبر نویسی بالا ببرم( خبرنگارخبرگزاری پانا هستم) که یک دفعه یک خبری دیدم که واقعا شوکه شدم⬅⬅محمد تاجبخش پر کشید!!! مدافع حرم از شهرستان گتوند!!!
چی؟؟؟ مگه شهر ما هم اعزامی به سوریه داشت؟؟ بعد که اومدم و این خبر رو به خانواده هم دادم پدرم گفت اره میشناسم پسر اقای تاجبخشِ که معلمه!! چی؟؟؟ معلم!!! همون اقای تاجبخش که معلم خودم هم بوده!! خوشبحال پدری که پسری مثل شهید محمد تاجبخش داشته باشه.
همون موقع که خبر شهادت یکی از همشهریام رو شنیدم واسه چند ثانیه هم که شده حس افتخار کردم حس غرور!! غرور برای اینکه توی شهری زندگی میکنم که هنوز جوون هایی هستن که توی همچین شرایطی وابستگی به دنیا ندارن و کوله بارشون رو جمع میکنن تا با کسانی مثل شهید حججی کسی که حجت خداست و فرمانده مرتضی(شهید قمی) به دیدار کسی برن که هوالمحبوب❤❤
:: برچسبها: خاطره
مشکل فنی!!...برچسب : نویسنده : shahidmohammadt بازدید : 138